زندگی پرازغم..
وقتی یه دختر واسه یه پسر اشک میریزه یعنی واقعاً دوسش داره
اما وقتی ...
یه پسربرای یه دختر اشک بریزه
یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
وقتی یه دختر واسه یه پسر اشک میریزه یعنی واقعاً دوسش داره
اما وقتی ...
یه پسربرای یه دختر اشک بریزه
یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه
بعضی وقتــــــــا مجبوری تو فضــــــــای بغضت بخنــــــــدی
✘.. بعضـــــﮯ وقتـــ ـ ــا مـجـبـورے تو فضاے بغضتــــــ بـخنـבے...
בلتـــــ بگیرهـ ولـــــے בلـگـیرے نکنـــــے...
شاکـــے بشــے ولـــے شکایتـــــ نکنـــے...
گریـﮧ کنے اما نـבֿارے اشکاتـــــ پیـבا شـטּ...
خیـــ ـ ـــلے چـیـزارو بـبـیـنے ولــے نـבیــבش بـگیـرے...
خیلــے حـرفـارو بـشـنـوے ولی نشنیـבهـ بـگـیـرے!
خیلے ـها בلتـــــو بشکنـטּ ...
و تــــــو فقــــط سکوتـــــ کنــے✘.....
همیـــטּ
♥♥♥♥♥♥♥
می شود عاشق شدعاشق زمزمه هاعاشق قلب رئوف
عاشق گریه های ابر
عاشق زمزمه های گنجشکان
می توان ساده گلی را به گلستان دلت جای دهی
می توان گرمی احساس را به آن غنچه ی گل هدیه دهی
سرخی گونه ی تو هست از سرخی و دل نازکی غنچه ی گل
عشق یعنی سرخی غنچه ی گل
یعنی جای آن غنچه ی گل در گلستان دلت
عشق یعنی اشک شبنم روی گلبرگ گلی
عشق یعنی من
عشق یعنی تو
عاشق عشقت باش
عشق یعنی عاشق عشق شدن
يه صدا يه دفعه گفت يعني چي ميشه تهش
يه حسي مي گفت اين حالت ها عادي ميشه تهش
گفتم مثل کسي نيست گفتم يه جور ديگست
تو مثل همه همون بودي که رو من چشاش و مي بست
تو مثل يه خواب شيريني که تو شبم نبوده و نيست تو راحتي بيداري سهم منه
تو غم منو ببين و برو نبينم اشک چشم تو رو اينا همه تقصير قلب منه
تو ميگي ميري که برگردي مي دونم اين دروغه همش
دوباره بگو که قشنگ هميم تو آخه باهام چيکار کردي
تو که مي دوني عاشقتم چشات و نبند و چشام و ببين
يه صدا يه دفعه گفت غمه ته همه چي
دلم و بسوزونم براي اين حس ساده که چي
گفتم ته دل من ميگه هميشگيه
حالا چيزي که برام گذاشتي تو درد عاشقيه
تو مثل يه خواب شيريني که تو شبم نبوده و نيست تو راحتي بيداري سهم منه
تو غم منو ببين و برو نبينم اشک چشم تو رو اينا همه تقصير قلب منه
تو ميگي ميري که برگردي مي دونم اين دروغه همش
دوباره بگو که قشنگ هميم تو آخه باهام چيکار کردي
تو که مي دوني عاشقتم چشات و نبند و چشام و ببين
وقتي از دوست داشتن كسی مطمئن نيستي "حق نداری"
دستاشو بگيري كه به دستات عادتش بدی ...
وقتي كسي رو سهم خودت نميدوني" حق نداری"
پيچ و تاب بدنش رو زير و رو كنی ...
وقتي موندنی نيستي "حق نداری"
از آينده های خوش باهاش حرف بزنی و براش رويا بسازی...
وقتی دلت به بودنش شك داره "حق نداری"
"بهش بگی عشقم..".
وقتي هميشه دنبال يه حرفی،بحثی،سندی،
بهانه ای كه تركش كنی
"حق نداری "ادعای دوست داشتن كنی...
وقتي به اعتماد كسي تكيه گاه شدی ... "حق نداری"
زمينش بزنی ...
اگه همه اين كارو كردي فارغ از جنسييتت "مـــــردی..."
تنهایی را دوست دارم!
عادت کرده ام که تنها با خودم باشم،
دوستی میگفت: عیب تنهایی این است:
که عادت میکنی خودت تصمیمی بگیری،
تنها به خیابان میروی،
به تنهایی قدم میزنی.
پشت میز کافی شاپ تنهایی می نشینی
و آدمها را نگاه میکنی،
ولی من به خاطر همین حس دوستش دارم!
تنها که باشی نگاهت دقیق تر میشود و معنادار،
چیزهایی میبینی که دیگران نمیبینند،
در خیابان زودتر از همه میفهمی پاییز آمده
و ابرها آسمان را محکم در آغوش کشیده اند!
میتوانی بی توجه به اطراف،
ساعتها چشم به آسمان بدوزی
و تولد باران را نظاره گر باشی.
برای همین تنهایی را دوست دارم،
زیرا تنها حسی است که به من فرصت میدهد خودم باشم!
با خودم که تعارف ندارم،
سالهاست-به-تنهایی-عادت-کرده-ام. ..!
تــــــــــــــــــو دختـــر نشدی برای در حســـرت ماندن یک بوسه....
تـــــــــــــــــــو دختــــــــر شدی برای خلق بوسه ای از جنس آرامش...
تــــــــــــــــــــو دختر نشدی که همخواب آدم های بی خواب شوی...
تــــــــــــــــــــو دختر شدی تا در خواب کسی رویــــآ باشی....
تـــــــــــــــــــــو دختر نشدی که در تنهاییت حسرت اغوشی عاشقانه را بکشی...
تــــــــــــــــــــو دختر شدی تا آغوشا آرامش بخش تنهایی های عشـققـــــــت باشد...
آره ...به عنوان یه دخـــــــــــتر وظیفتو درست انجام بده!
تنهایی آدمها ب عمق یه دریاست ولی برای پرکردنش یه لیوان محبت کافیست…
هرجادلت شکست خودت شکسته هارو جمع کن,تاهرکس منت دست زخمیشوبه رخت نکشه!!
هرک بااحساس باشدعاقبت خواهدشکست این جواب سادگیست…
قصه اصحاب کهف یک شوخیست.اینجایک روزبخوابی همه توراازیادمیبرند…
هواسردنیست!!
ازیخ کردن های ماازسرسرمانیست
لحن بعضی ها زمستونیه!!..
باز ای الهه ی ناز با دل من بساز
کین غم جانگداز برود زبرم
گر دل من نیاسود از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
ز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچو مرغ پر شور شعف
به سویت بپرم
آن که او
به غمت دل بندد
چون من کیست؟
ناز تو
بیش از این
بهر کیست؟
تو الهه ی نازی در بزمم بنشین
من تو را وفا دارم بیا که جز این
نباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمر
به خدا اگر ازمن نگیری خبر
نیابی اثرم...
